شهبانو . مادر ایران زمین

פרויז1

New member
../images/Emo6.gifשמחה גוררת שחוק :

مردي داشت در خيابان حركت مي كرد كه ناگهان صدايي از پشت سر به او گفت: اگر يك قدم ديگه جلو بروي كشته مي شوي . مرد ايستاد و در همان لحظه آجري از بالا افتاد جلوي پايش.مرد نفس راحتي كشيد و با تعجب دوروبرش را نگاه كرد اما كسي را نديد.بهر حال نجات پيدا كرده بود. به راهش ادامه داد. به محض اينكه مي خواست از خيابان رد بشود باز همان صدا گفت : بايست . مرد ايستاد و در همان لحظه ماشيني با سرعتي عجيب از کنارش رد شد.باز هم نجات پيدا كرده بود. مرد پرسيد تو كي هستي و صدا جواب داد : من فرشته نگهبان تو هستم . مرد فكري كرد و گفت : اون موقعي كه من داشتم ازدواج مي كردم کدام گوري بودي.
השב השב לכולם העבר
 
למעלה